سکوت بی جواب

خاطراتم.بی تو بودنهایم

سکوت بی جواب

خاطراتم.بی تو بودنهایم

عناوین یادداشت‌ها

  • شاید پایان چهارشنبه 20 بهمن 1389 18:09
    شاید اینجا دیگه اپ نکنم...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 26 دی 1389 00:58
    تا حالا شده حس کنی داری کم کم , کم میاری؟ شده بدترین حس های دنیا سراغت بیاد امروز بعد از مدتها باریدم من باریدم و این شهر هم بارید بعد از مدتها دوباره ...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 26 دی 1389 00:54
    خیلی پستی امروز عین یک ساعتو اشک ریختم روزی میاد که میفهمی چه کردی
  • خدایا بپاس جمعه 17 دی 1389 21:36
    اخه کدوم ادم عاقلی که دو روز مونده به امتحانای فاینالش پاشه از سفر بیاد حالا دارم خودم و میکشم اونم با اینکه تازه دارم یکی از رفرنسامو دانلود میکنم
  • تاره ها چهارشنبه 15 دی 1389 19:58
    سفر خوبی بود جایی جدید مردم جدید افسانه های جدید زبون جدید
  • هیچ وقت شنبه 27 آذر 1389 12:22
    هیچ وقت نمیبخشمت ای تویی که من را کوچک خواندی من را بی ارزش خواندی من را پوچ خواندی
  • دستای تو پنج‌شنبه 18 آذر 1389 15:00
    پایان نامت امروز رسید دستم با دست خط خودت استاد حمیدی دید چطوری انگشتام روی جای خط ها دوید اما هیچی نگفت لعنت بهت بیاد لعنت
  • مهندسی که پزشک میشود سه‌شنبه 16 آذر 1389 16:14
    دارم میخونم واسه پزشکی میدونم راه طولانیه اما دوست دارم بخونم دقیقا این ترم که تموم شه باید از چاله در بیام بفتم تو چاه اما خوبه چون بعدش میشم مهندس و پزشک دو تاش باهم
  • اینه یکشنبه 14 آذر 1389 00:24
    این شب ها چشم های من خسته است گاهی اشک گاهی انتظار این سهم چشم های من است
  • از عشق تا نفرت یکشنبه 23 آبان 1389 12:27
    یه رونشناس میگه:اگه احساس مالکیت رو از عشق بگیری میشه نفرت!!!
  • چرا؟ پنج‌شنبه 20 آبان 1389 00:48
    چرا ادم ها همزمان احساس ها رو با هم درک نمیکنند؟
  • نو بت چهارشنبه 19 آبان 1389 20:06
    درست روزی میروم که تو عاشقانه میایی
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 18 آبان 1389 23:54
    هیچ چیزی بهتر از این نیست که به یه پی اچ دی بگی میبخشید مهندس!!! و بهتر ازاون اینکه پیش همون پی اچ دی به جای مهندس صدات کنن میبخشید دکتر!!! (الکی خوشی به همین میگن)
  • دیگری دوشنبه 17 آبان 1389 23:31
    نظرتون چیه؟ عاشق دیگری بود اما به من میگفت دوستت دارم! عاشق دیگری بود اما منو میبوسید! عاشق دیگری بود اما منو عاشق کرد! عاشقش شدم اما عاشق دیگری بود ! رفت تا به دیگری برسد؟ یا یکی دیگه رو عاشق کنه؟
  • چرا؟ دوشنبه 17 آبان 1389 13:39
    خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی خیلی سخته یک غریبه به دلت یک وقتی بشینه بعد اون بگه که هرگز نمی خواد تو رو ببینه
  • میدونم دوشنبه 17 آبان 1389 12:54
    من که میدونم یه جایی یه وقتی یه روزی تموم من رو کم میاری
  • میخوابد شنبه 15 آبان 1389 13:28
    بد ترین حس جهان این است؛ دیوانه وار عاشقش باشی و بدانی دست در دست خیالِ دیگری، همه شب می خوابد.
  • اگه اگه اگه......... چهارشنبه 12 آبان 1389 11:51
    اگه یه روز بفهمی که تموم حرفاش دروغ بوده چی کار میکنی؟ اگه بفهمی تموم این مدت سر کار بودی چی کار میکنی؟ اگه بدونی فقط واسه اینکه دیگری رو فراموش کنه به تو رو اورده و بعد هم دید نشد بذاره بره چی کار میکنی؟ اگه بدونی توم این مدت بازیچه بودی چه کار میکنی؟
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 11 آبان 1389 20:25
    بد میگذره بد
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 9 آبان 1389 12:52
    تمام روزها را قورت میدم با یه لیوان آب تا طعم تلخشو مزه نکنم!!!
  • رویا جمعه 7 آبان 1389 20:55
    فکر بودنت با او حتی در رویاهایت جایم را در واقعیت هم تنگ کرد
  • لطفا جمعه 7 آبان 1389 16:20
    میشه کلا توی ذهنم خفی شی؟؟؟؟؟؟؟
  • خدا کند جمعه 7 آبان 1389 01:18
    خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد نخواست او به من خسته بی گمان برسد شکنجه بیشتر از این؟که پیش چشم خودت کسی که سهم تو بوده به دیگران برسد چه می کنی؟اگر او را که خواستی یک عمر به راحتی کسی از راه ناگهان برسد رها کنی برود ازدلت جدا باشد به آن که دوست ترش داشتی به آن برسد رها کنی بروند و دوتا پرنده شوند خبر به دورترین نقطه...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 7 آبان 1389 01:17
    حالم از ادمای دو رو بهم میخورهه دورو بودی و تازه فهمیدم
  • قصه های بی پایان چهارشنبه 5 آبان 1389 23:52
    باید قصه ای تازه آغاز کنم و نشان دهم که هنوز میتوانم عشق بورزم باز هم برایت مینویسم از لحظه ضیافت من و دل که در آن جای تو خالی بود و باز هم برایت مینویسم از عطش دیدار تو ,از بغض غربت که واژه به واژه آن را گریه کردم
  • میشه؟ چهارشنبه 5 آبان 1389 13:47
    میشه این جمله رو توضیح بدین دل به دل راه داره!!!
  • چرا؟ چهارشنبه 5 آبان 1389 13:36
    شکستم ...شکستی...شکست گذشتم......گذشتی.....گذشت
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 5 آبان 1389 13:11
    اولین پست من تنها شدم چون تقصیر خودم بود؟ یا اون نمیدونم اما اینو میدونم که الان میخوام باشه ااما نیست و این منو ازارم میده
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 5 آبان 1389 13:09
    وسعت چشمانت یادآور دریاهاست نگاهم کن ... دیر زمانی است منتظر هستم ...